دست نوشته های یک زائر

  • ۲
  • ۰

چطور ممکن است منِ مأموم بسوزم از کم رفتن مأموم دیگر،اما امام آتش نگیرد!
مگر میشود منِ مربا از بد رفتن گجله ای درد ام بگیرد اما مربی امت از بد رفتن یک ملت بی خواب نشود!؟چهار گجله

او که عالم گجله های او هستن و میتوانند گجله ی او باشند!
باید گریست برای همه ی درد های شبانه شما"امام امت" و همین رابطه است که قلب ما را،راه ما را و رفتن ما را روشن می سازد.

  • ۹۹/۱۰/۲۶
  • زائر رضا

نظرات (۳)

  • عباس رفیعها
  • بسم الله 
    سلام بر علی کربلایی عزیزم 
    چقدر خوشحالم که تو رو دست به قلم می بینم 
    شاید بر آورده شدن یکی از آرزو های دیرینم باشد این اتفاق ...

    الحمد لله 
    منتظر بعدی ها هستم 

  • امیرحسین صادقی
  • ب. سلام

    ماهم خوشحالیم مرشدی رو دست به قلم ببینیم که مارو تو خودش حبس نکرد بل با نشان دادن ضرورت حادثه و عشق و علاقه استعداد های فلج شده مان رو سامان داد و راه را نزدیک کرد...

  • جهاد اسماعیل
  • سلام دوووووووووورت بگردم 

    چقدر تو رشد کردی داش علی 

    دو رشد شدی ....

    انشاالله شهید شیم 

    التماس دعا

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی